ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
توی یک ساعت اضافه دیشب کتاب ادبیات مرده است هنری میلر که مدتها دستم بود را تمام کردم ،به مناظر این چند روز فکر کردم ، رعد و برق های پر نور که آسمان را روشن می کرد ، باران های سیل آسا که حسابی زیرش خیس شدم ، پشته پشته ابرهای سفید که حال و هوای پائیزی به همه جا داده بود .این تابستان هم رفت . گاهی بد ، گاهی خوب . کتابهایی که به سراغشان رفتم برای چندمین بار . سفرهای کوتاه و بلند . مهمانی های پشت هم و نیامدن به خانه و تنهایی و دلتنگی و نبودن مریم .ماه رمضان که تمام شد ، خوابهایم نیز تمام شدند . حیاط مدرسه تو ، با آن درختان بلند چنار و شمع هایی که روشن کرده بودند از یادم نمی رود . و به امید روزهای بهتر چشمهایم را بستم .
دلم برای تو بیش از هر کس تنگ میشود..باور میکنی؟