ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
سر کلاس نفس تنگی داشتم ، نمی دانم چرا اما نفسم بالا نمی آمد . حرف می شنیدم و باز هر چقدر صاف می نشستم و راست می کردم کمرم را اما باز نفسم بالا نمی آمد . دلم آنقدر تنگ بود که حد نداشت و فقط به صدا گوش می دادم .تمرکزم کم بود . دلم می خواست سرم را روی میز بگذارم و به صدا گوش دهم .
اما حیف بود که مهربانی نگاه و نفس را با هم از دست بدهم .
خوب بود ، با اینکه توی دلم رخت می شستند اما عالی بود .
همیشه حرفهایی در نگاه است که با هزار بار گفتن و شنیدن هم شنیده نمیشوند بلکه باید از نگاه خواند
گاهی از ذوق دیدن بعضی ها مثل یخ سرد میشم
گاهی شوق دیدن بعضی ها ساکتم میکنه
گاهی پناه بودن بعضی ها اونقد آرومم میکنه که توی خودم غرق میشم
به دل نگیر این همه سردی و سکوتمو بعضی های عزیزم