ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
دلم درد گرفته است یا نه ، دلم به درد آمده است . درد و دل دارم ، به چه کسی می توانم بگویم ؟ به مادرم ؟ همسرم ؟ خواهر نداشته ام ؟ به دوستم ؟ به همکارم ؟ به فامیل نزدیک ؟ به فامیل دور ؟ به مادرشوهر ؟ هیچ ، هیچ ، هیچ کس نمی تواند درد و دلم را حل کند ، اینکه اینجایی که هستم من را به درد آورده است . چقدر خوب باشم ؟ چقدر خودم را خوب نشان دهم ؟ چقدر دیگر می توانم تحمل کنم و دیوارهای این خانه را تحمل کنم ؟ همسایه ها را ؟ همسایه ها من را می کشند . با نگاه هایشان ، با رفتارهای غیر اجتماعی شان ، با داد و فریادهای شبانه شان ، با تهدیدهایشان ، با شکایت های بیخود و بیجهت شان نسبت به یک تازه وارد که شاید نسبت به آنها برتری دارد .چقدر دیگر باید پول روی پول بگذاریم تا بتوانیم خانه ام را عوض کنم ؟ و از این کوچه های قدیمی که اوایل جالب و قدیمی و نوستالژیکند اما بعد از مدتی ترسناکند ، فرار کنم. ترسم را به چه کسی بگویم ؟ این نفسی که امروز پشت آیفون بالا نمی آمد را چگونه برای کسی تعریف کنم ؟ دلم نمی خواهد در را به روی کسی باز کنم ، دلم نمی خواهد هیچ همسایه ای را ببینم یا نگاهم به نگاهش بیفتد . انگار که من از مریخ باشم و بخواهم خانه های اجاره ای شان را تصاحب کنم ! من کابوس وار دارم گریه می کنم و نمی توانم به کسی بگویم که جانم دارد در این خانه که خودم ساخته ام و دوستش دارم ، بالا می آید . کاش این کابوس زودتر تمام شود و چشمهایم دیگر تار نشوند از اشک . و دلم به درد نیاید و دل درد نگیرم .
پ ن : سرگرمی تازه من
سلام
دلم گرفت وقتی این متن رو خوندم امیدوارم هر دردی که در دل داری نابود بشه تا اینقد اذیت نشی...برات قلبی شاد و بدون درد آرزو می کنم...
در پناه خدا باشی
فقط میتوانم بگویم منم به نوعی عین خودت ..زمونه یادمان داده که دردمان رو قورت دهیم و من قورت داده ام و بس
غلط کردن اذیتت کردن همسایه هات !
شما هم بیایین با ما بریم یزد بزییم :)