ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
دم در منتظرم ایستاده و من تمام قد در آغوش برهنه اش جا می شوم . موهای خیسم می ریزد روی شانه های لختم و کیف می کنم و می گویم دلم برایت تنگ شده بود . نمی دانم ماندم که ضد درد باشد یا آمدم که دلتنگ نباشم . اما هر چه بود خوب بود . زیر باران دویدم و دویدیم و خیس شدیم و رنگ هوا چه عاشقانه بهاری بود . و رسیدن چقدر خوب است .به دوست ، به باران ، به همسر و به آسمان رنگ غروب و بارانی ابری . چه کیف داشت . و باید نوشت . که ریه هایم به هوای تازه احتیاج دارد همچون که به دوست ، به دوست داشتن و خبر خوش شنیدن و از پشت شیشه بیرون را دیدن ...و دیدن شادی دیگران .