نمی شود دل آدمی تنگ شود ؟ تنگ آدمی دیگر ، از گوشت و پوست خودش . از خون خودش ، دل آدمی تنگ شود برای کسی که تا به حال ندیده اما با تمام وجود احساسش کرده .
دلم تنگ شده برای دخترم . برای دختری که ندیده امش اما می دانم و حسش می کنم .توی دلم که تکان می خورد ، باهاش که حرف می زنم و با نفسهایش جوابم را می دهد همه اینها کافی است که ندیده عاشقش شوم . صدایش می کنم ، بهش که فکر می کنم بهم عشق می دهد ، جان می دهد و مادرم می کند .
شاعرانه های دخترم من را مادر می کند . برای همین دلم برای روی ماهش تنگ است .
این دلتنگی در برابر احساس نیرومند و بی نهایت عجیب مادری که به محض تولدش تجربه خواهی کرد ...تقریبا هیچ محسوب میشود...نمی دونم چه عبارتی میتونم برای حس مادر به فرزند به کار ببرم...حتی عشق هم گویا نیست ...شاید جنون ...شاید شوریدگی ...
در ضمن لینک شدید
منتظرم بدنیا بیاد.
ممنون
ما رو هم عاشقش کردی .. و قشنگرین وزیبا ترین لحظه باداری به نظره من تکان های عزیز در وجودت خواهد بود که بعدها با حسرت ازش یاد خواهی کرد ...
رشد و تکامل موجودی درون آدمی از لذتهای ناب دنیاس. به سلامتی بیاید.ما هم دلمان تنگ شده برایش :)
چه قشنگ مینویسی منم ی دخمل ِ تودلی دارمـ ُ با تمامه وجود عشقتو احساستو میفهمم .
چه خوب.
تولدی دوباره برای مادر ...
ای جانم
ایشالله ...
32 هفته ؟ دیگه چیزی نمونده ب سلامتـی
من 3هفته ینا از شما جلوترم (: رفتم تو 36
خیلی حستونو دوس دارمـ خیلی ...
بله . ایشالا دوتاشون سالم باشند.
دختر کوچولوی قشنگت که به بدنیا بیاد با وجود اینکه بویژه دو ماه اول تمام توانت را صرفش می کنی باز وقتی خوابه دلت واسش تنگ میشه و می خوای بیدار شه و همینطوری باهاش حرف بزنی، بوش کنی و اون هم با چشمای قشنگش آرامش وجودت و گرمای خونه ات را صد چندان کنه. تا اون زمان تا میتونی انرژی جمع کن بهش خیلی نیاز داری عزیزم
عزیزم ایشالا.