بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

به مسئول آزمایشگاه می گویم یک آزمایش بتا به بقیه آزمایشاتم اضافه کند و خودش می گوید ساعت دو تلفن بزن و بپرس مثبت است یا منفی. دارم با شاگردانم سر و کله می زنم. ساعت دو می شود. قرص ظهرم را می خورم. قبلش چای با خرما خورده ام . معده ام خالی نیست. اشتباهی شماره مدرسه را می گیرم و نمی فهمم. به خانم ح می گویم من آزمایشگاه را گرفته ام و او من را می شناسد. وای حالا خانم ح اگر توی گوگل سرچ کند آزمایش بتا چیست می فهمد و توی دلش می گوید فلانی هم. در سال کرونا کار دست خودش داده . توی خانه بمانیم و بچه درست کنیم. هاهاها. بالاخره شماره کوفتی آزمایشگاه را از ردیال گوشیم پیدا می کنم و مسئول آزمایشگاه خیلی سرد و خشن می گوید منفی. و من قرصم را با آب فرو می دهم. بله قبل از تلفن قرصم را نخورده بودم. 

به ممنوعیت فکر می کنم. نباید سکس کنم. می بینی آدم وقتی از چیزی منع می شود بیشتر آن را می خواهد؟


وای ، نه! اپلیکاتور کوفتی بیست سانتی متر است و باید تا ته برود و کرم را خالی کند روی عفونت. اگر عاشق اپلیکاتور شوم شاید از اینکه تا ته تونل گرم و تاریک جلو و عقب می شود خوشم بیاید. اگر اپلیکاتور عاشق من شود چی ؟ 

اپلیکاتور را بعد از مصرف دور بیاندازید حتی اگر عاشقش بودید چون دیگر قابل استفاده نیست.



سه بامداد هفت اسفند نود و نه

چقدر سردم است.



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد