ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
دلم می خواست تعطیلاتم ادامه داشته باشد. حجم زیادی خون امروز، فقط امروز از دست داده ام. مثل مجروح جنگی هستم ، جنگ ناپیدا و نابرابر که فقط دلم می خواهد در برابر این همه غصه و دلتنگی گریه کنم. چقدر باتری خالی کرده ام.
شاید اگر من را ببینی در ظاهر چیزی نباشد اما خالی خالیم. دلم نمی خواهد صبح بیدار شوم.
چه شب تلخی است.