-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 شهریورماه سال 1384 16:53
هیچی بدتر از این نیست که دو تا آمپول گوشه لپت بزنند بعد با یک چیزی شبیه انبر البته به شکل امروزی بیافتند به جان یک دندان بزرگ که هر کسی دید ؛ گفت پوسیده خانم باید بکشی . چقدر وحشتناک بود . داغ شده بودم و از درد صدایم بلند شده بود .بالاخره شکست و نصفیش در آمد . دکتر گفت : فکر کنم بیشتر می ترسی تا درد داشته باشد .چند...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 مردادماه سال 1384 15:31
-
بِای ذنب قُتلت
دوشنبه 27 تیرماه سال 1384 13:00
زنده بگورم می کنی وقتی می گویی باید نباید فریادهایم پر از خاک می شود ناخنهایم پر از درد چشمهایم پر از تحقیر و قلبم له می شود و همچنان تو زنده بگورم می کنی هر روز هزار بار انسان درونم می میرد وقتی می گویی باید نباید
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 25 تیرماه سال 1384 12:33
نمی گذارند برای خودم باشم . برای خودم زندگی کنم . حتی در عقیده و دین که خصوصیترین چیز یک انسان است اجازه نمی دهند مستقل باشم . گاهی چقدر زندگی کردن با عزیزترین کسها هم سخت می شود . کاش می گذاشتند مثل گلدان یاسم باشم . از اوایل بهار که به حیاط بردمش شروع کردن به خشک شدن . برگهایش ریخت . ساقه هایش خشک شد و انگار مرد ....
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 21 تیرماه سال 1384 20:33
کاشکی یک پسر بچه تغص داشتم که وقتی از سر پل سید خندان رد می شدم چشمش به بساط دختر کوچولوی جوجه فروش می افتاد و بهم گیر می داد که برایش یک جوجه بخرم .
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 17 تیرماه سال 1384 23:00
روزهایی که گذشت چه تلخ و شیرین گذشت . بی جواب... روزهایی که می آیند ؛ چه سیاه و سفید . چه خوب و بد . می آیند . باز هم ؛ بی جواب ... دیده ای آسمان تابستان را پر از ابر ؟ پس کی باران می بارد ؟ منتظر جوابم . ****************** خدا را شکر کارتی پیدا کردم که بلاگ اسکای و وب لاگم را فیلتر نکرده است . خیلی خوشحالم .
-
عاشق
دوشنبه 2 خردادماه سال 1384 10:18
از تو پرسیده است : آیا تا به حال عاشق شده ای ؟ و تو هزار بار در خود فرو رفته ای و از خود پرسیده ای : عشق چیست ؟ آیا عاشق شده ام ؟ بالاخره گفته ای : آری . عاشق شده ام . لبخند می زنم و فکر می کنم چه شکوهی دارد نگریستن درختان کاج را زمانی که تو عاشق شده ای !
-
من و ماه و آسمان
یکشنبه 1 خردادماه سال 1384 15:03
من باید هزار ؛ دو هزار پله را بالا می آمدم تا به تو برسم . تو ماه آسمان بودی و من باید هزار پله را بالا می آمدم تا به تو برسم . تو باید هزار ؛ دو هزار پله را پائین می آمدی تا به من برسی . تو ماه آسمان بودی و باید ده هزار پله را پائین می آمدی تا به من برسی . من آسمان شدم و تو را که ماه بودی به سینه ام گرفتم . چه کسی می...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1384 13:04
در بیابان وحشتزای عدم ؛ مسافری سرگردان ؛ راهی طولانی و تاریک را در پیش گرفته بود و آهسته به جانب دنیا روی نهاده بود . این رهگذر غریب که در نتیجه عشقی آسمانی و زیبا از وجودی مذکر به بطن زنی پاک و عاشق تغییر مکان داده بود همچون بذری که به دست باغبانی کار آزمو ده در دل زمین قرار گیرد ؛ در وجودی مهربان ؛ گرم و پر اشتیاق و...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 16 اردیبهشتماه سال 1384 23:10
با من بیا از لابه لای جنگلهای سبز و دشتهای پر از لاله های زرد سرخ و بنفش . بوی بهار نارنج را احساس می کنی ؛ که تمام شب و فضا را پر کرده است ؟ چشمانت را ببند ؛ فردا صبح با صدای دریا بیدار خواهی شد !
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1384 02:17
امشب از شادی خوابم نمی برد . خبر خوشحال کننده ای که مدتها منتظرش بودم را شنیدم و اکنون در تنهایی خویش بیدارم و در پوست خودم نمی گنجم. کاش می توانستم توضیح بدهم اما همین قدر بگویم که یکی از عزیزانم به آرزویش رسید و برای هر دویشان آرزوی خوشبختی می کنم . سفر زیارتی به جزیره الهه عشق آغاز می شود . پنجره را بگشا. به آسمان...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1384 10:10
Girl Before a Mirror. 1932. Oil on canvas. The Museum of Modern Arts, New York, NY, پابلو پیکاسو.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1384 19:22
... امروز اول اردیبهشت است کسی نمی خواهد مرا از غم بزداید ؟ نسرین بهجتی
-
یادم تو را فراموش !
سهشنبه 23 فروردینماه سال 1384 11:07
از این روزهای طولانی کشدار بی انتها متنفرم . هر روز صبح که به زحمت چشم باز می کنم منتظر یک اتفاقم . منتظر یک حرف و شکستن این سکوت لعنتی ام . انگار هزار سال است روزه سکوت گرفته ای و پنهان شده ای . پنهان شده ای لابه لای درختان انبوه و بلند کاج و شده ای یکی از کاجها و من دیگر نمی توانم پیدایت کنم . هیچ نشانی نیست . به...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 22 فروردینماه سال 1384 19:59
دعا می کنم این روزها زودتر بگذرد !
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 19 فروردینماه سال 1384 19:37
تو رهایم کردی؛ اما کابوس تنهایی رهایم نکرد !
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 17 فروردینماه سال 1384 11:38
بنفشه های بنفش بنفشه های زرد با هم و جدا از هم. کیارستمی
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 16 فروردینماه سال 1384 13:44
حالا دیگر تمام جنگلهای کاج سبز سبزند . دیگر برفی ندارند . سفیدیها رفت . مثل دلتنگیهای زمستانی که رفتند و جای خود را به دلتنگیهای بهاری دادند . آری . دلتنگی هم با تغییر فصول ؛ عوض می شود .دلتنگی زمستانی همیشه انتظار است .انتظار رسیدن بهار . سبزی و شادی که همراه بهار است . دلتنگ جوانه ها و شکوفه ها شدن و دلتنگ خنکی نسیم...
-
عیدت مبارک !
چهارشنبه 3 فروردینماه سال 1384 20:56
سلام این اولین نامه بدون امضا در سال جدید است . امیدوارم حالت خوب باشد . من هم خوبم . به من خیلی خوش می گذرد . دریا خوب است . سلام دارد و ملالی نیست جز دوری شما ! همه چیز این جا عالی است !! ماهی ها سلام می رسانند . پرنده ها و دوچرخه ها . ساحل دریا و ماسه های طلایی هم . خوش باشی . اتاقت را مرتب کن . و به خودت برس . و...
-
مستی با الکل سفید
شنبه 22 اسفندماه سال 1383 15:55
مریم امروز روی دو قلپ الکل سفیدی که خورده بود مجبور شد آب گلدان را سر بکشد . با آن همه آبی که خورد و تف کرد هنوز همه دنیا برایش بوی الکل می دهد. مریم امروز به مدت یک ساعت و بیست دقیقه اعتصاب غذا کرد و بعد از آن، همه میز را بلعید. با آن همه غذایی که خورد هنوز هم دارد از گرسنگی می میرد. مریم امروز فراموش کرده بود که...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 اسفندماه سال 1383 09:36
تو را می خوانم باران می بارد ! تو را می نویسم آفتاب می شود ! در کدامین آواز نهانی ؟ گوشهایم پر از آوازهای دروغین دوستت دارم ! در کدامین کلام پنهان شده ای ؟ مادرش گفت : دارد بهار می آید . دلم برایتان تنگ است . کاش دیگرانی که دوستشان می دارم با همین یک جمله خوشحالم می کردند ؛ اما ... دیگر تمام شد اسفند را می گویم . همه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 اسفندماه سال 1383 09:38
آبی خاکستری سبز باران خاطرات بهار نداشتن بهتر از ؛ از دست دادن است .
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 12 اسفندماه سال 1383 11:25
سرم گیج همیشه هاست . به همه چیز می خندم . به اتاقم که بهم ریخته شده تا تمیز شود می خندم . از خودم خنده ام می گیرد که درس می خوانم و نمی خوانم . و شب که می شود وقتی دلتنگ می شوم قرص خوابم را می خورم تا زودتر بخوابم و خواب دریاهای دور را می بینم که در آن شنا می کنم . به آشنایی با استادمان هر دو می خندیم . به دارای دارای...
-
مجنون بوی لیلی ام
پنجشنبه 6 اسفندماه سال 1383 12:51
لیلی زیر درخت انار نشست . درخت انار عاشق شد .گل داد ؛ سرخ ؛ سرخ . گلها انار شد ؛ داغ داغ . هر اناری هزار تا دانه داشت . دانه ها عاشق بودند ؛ دانه ها توی انار جا نمی شدند . انار کوچک بود . دانه ها ترکیدند . انار ترک بر داشت . خون روی دست لیلی چکید . لیلی انار ترک خورده را از شاخه چید . مجنون به لیلی اش رسید . خدا گفت :...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 اسفندماه سال 1383 20:36
تمام دردهایم بغض می شود ؛ دیگر قرصها هم اثر ندارند ؛ فریاد می شود . ناله و اشک می شود و بر تمام حرفهایت اشک ریختم و دانه دانه کلمه ها در گوشم می پیچد و قطرات نمناک اشک است که مرهم درد کلام تو می شود .شمعها را روشن کردم . برای غربت و تنهایی . چه فرقی می کند من یا زینب ؟ می دانم ؛ نمی توانم دردم را با او مقایسه کنم ....
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 بهمنماه سال 1383 20:11
پگی : چلا ؟ من: چی چرا عزیزکم ؟ - چلا بادکنک می ره تو هوا ؟ ـ چون سبکه . هر چیز سبکی راحت بالا می ره . - یعنی خدا هم سبکه ؟ ـ مگه خدا بالاست ؟ - خودم دیدم وقتی دعا می کنی آسمونو نیگاه می کنی ! ـ درسته . اما خدا همه جا هست . - یعنی روی زمین هم هست ؟ ـ بله . - پس برای همینه که مرده ها رو خاک می کنن ؟ ـ نمی دونم . خدا می...
-
برای فروغ
دوشنبه 26 بهمنماه سال 1383 21:49
تو در باغچه خفته ای ؛ دیگر دلم به حال باغچه نمی سوزد . قلب باغچه تویی . دیگر قلب باغچه ورم نمی کند . از مرگ نترسیدی ؛ دیگر از مرگ نمی ترسم . روی لایه لایه های برف گل می گذارم و چراغ و دریچه ؛ که از آن به ازدحام کوچه خوشبخت بنگری .
-
آدم برفی (۱۰)
دوشنبه 19 بهمنماه سال 1383 12:59
می دانم روزی آب خواهی شد آدم برفی ام بمان . به روزهای خوب برفی ؛ زنده بمان ! به شادی کودکانه من از داشتن تو ؛ زنده بمان ! می دانم روزی تمام خواهد شد . به قطره های گرم اشک روی گونه ها به هنگام بارش برف ؛ آدم برفی ام بمان ! با دستانم ؛ با قلبم می سازمت ؛ به امیدی که همیشه زنده بمانی !
-
آدم برفی (۹)
شنبه 17 بهمنماه سال 1383 13:18
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 بهمنماه سال 1383 22:42
وقتی نامه را باز کنی این یک تکه کاغذ مجازی را ؛ شاید تنها باشی ! با یک فنجان چای و شب بی انتهای پر ستاره شاید من خواب باشم ! و خوابم بوی تو را بدهد ! بوی عمیقترین نگاههای بی حرف بوی درهم ترین افکار روی زمین بوی گیجی و مستی بوی سیگار و شکلات تلخ بوی حرفهای مرد کله اسبی * بوی قطعات مرد خیکی **. کاش برایم نرگس خریده بودی...