خالی می شوی . هیچ صدایی نیست جز غروب و گنجشکها . دلت می گیرد . صدایی تو را گرم می کند به زندگی مثل سیب سرخ سهراب . کاش می شد ستاره ای چید . و کتابی پیدا کرد که هیچ وقت تموم نمی شد . و دوباره باد . و از باران خبری نیست . کاش غروب این همه دلگیر نبود .
خیال بی ثمری ریشه در جانم کرده....درد من از خورشیدی ست که دیگر در چشمم طلوع نخواهد کرد...و در این تنهایی چه خوب است تکیه بر دستان دوستان.... آبی بمان...آفتابی...
فکر کنم دلگیری خیلی بهتر از هول بودن و از بالای شریعتی دلهره داشتن تا وصاله...وصال شیرازی:(
دلگیر بودن غروب از اینه که:
یا روزمونو به بطالت گذروندیم...
و یا آنقدر خوب بوده که وقت کم اوردیم...
در هر دو صورت دل آدم میگیره!!! نه؟
پایدار باشید
مگه قرار نشد یه آدم دیگه باشی .... دلتنگیو این حرفارو بریز دور ....... بابا خوش باش زندگی دوروزه بقیش روز به روزه :دی هههههههههههههههههههه
تو و بارون
من و بیابون
خیال بی ثمری ریشه در جانم کرده....درد من از خورشیدی ست که دیگر در چشمم طلوع نخواهد کرد...و در این تنهایی چه خوب است تکیه بر دستان دوستان....
آبی بمان...آفتابی...
این جور موقع ها خوراکه عرق خوری و بعدشم بیلیارد
درجستجوی زمان از دست رفته ،لامصب تموم نمیشه