امشب خیلی خوش گذشت . من و مریم رفتیم خیابون گردی . و مریم فهمید که رانندگی من افتضاحه . منم هر چی دلم خواست خلاف کردم. چراغ قرمز رد کردم . کمربند نبستم . ورود ممنوع رفتم . و حتی دوبله پارک کردم و توی اتوبان بیشتر از هشتاد تا رفتم و هی مسیرمو عوض می کردم . من و مریم شادیمونو ریختیم توی صداهامون و فریاد زدیم . مریم بهم نیرویی داد که دندون دردم رو فراموش کردم . و حسابی خندیدم . بارون نمی اومد ولی بازم خوب بود . وقتی به خونه بر می گشتم کوهها رفته بودند توی مه و من شیشه رو دادم پایین و با صدای بلند آواز خوندم . فکر کنم دیوونه شده بودم ولی خیلی خوب بود . شانس آوردم می دونید اگه همه خلافهایی که امروز کردم فردا می کردم باید ماشینو می فروختم تا جریمه ها رو می دادم .
همیشه از خوشحالی دیگران خوشحال می شم. من هم دیشب همچین شرایطی داشتم. توی بارون ماشین سواری کلی کیف کردیم. همیشه خوش باشید.
ببین سلام رفیق خوب دوست داشتنیه خلاف کار....من اصولا خلاف رو دوست دارم مادرزادیه عین ماه پیشونی بودنم! دوست دارم
در سراشیبی تپه ای مملو از مه...
من می راندم یا باد مرا میراند؟؟
در اوج صدای اوازم
من می خواندم
یا
لحظه های تمام ناشدنی عشق؟!؟
؛؛؛؛
خوش به حالت که دیوونگی کردی ... دلم برای دیوونگی کردن تنگ شده!!!