هر روز پینه ای رو که بهم دادی و توی گلدون کاشتمش بر می دارم می برم توی آفتاب می ذارم و بهش آب می دم . شبها هم می آرم پیش خودم . اتاقم از بوی مریم پر شده . تو حضورت همیشه این طوری بوده . یعنی همیشگی . دائمی . حالا هم که چند روزی رفتی سفر اصلا احساس دوری نمی کنم . چون تو هستی .
من نیازم
تو رو هر روز
دیدنه..
اون شبنمی رو که هر روز صبح متولد میشه
چند روزیه که خبری ازش نیست
نمیدونم
شاید اونم رفته
چه بوی خوبی میده....
به ضررش شد که!جاش خالی نیس
موفق باشی.... خیلی زیبا بود
من حال و روز قبل رو ندارم... ببخش...این افکاری هم که می گی پرسیدی از کجا میان؟!! خب از زندگی لعنتی ام که دست از سرم بر نمی داره!!!! باز هم معذرت!!! شاید بخوای بیشتر بخونی از بعضی از ارجیفی که می نویسم، اینجا:
http://pl.weblogs.us
منم دلم براش تنگ شده
سلام.حالا من اینجا هستم...
سلام ...