ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
چنگ انداخته روی صورتم ،
"مرگ"
سیاه.
با دستانم آب می ریزم روی تن،
روی این تن ِ مرده که از خاک زنده شده،
خاکستری،
و رنگ من می شود مثل گچ ِ دیوار،
زرد،
و بوی کافور می پیچد،
سبز،
کار تمام شد؛
همخوابه می شوم با ریشه های درختان،
بنفش،
حالا تنم مثل دستان ِ همیشگی ام سرد سرد است،
آبی،
آیا دوباره طلوع خورشید را خواهم دید ؟
آیا دوباره صدای گنجشکان دم صبح را خواهم شنید؟
من فقط می خاستم اولین نظر رو داده باشم .
.
.
.
.
باز هم تسلیت و همدردی مارو پذیرا باش عزیزم .......
مرسی
مرسی خانوم خوب که به من سر می زنی...
این هم خیلی زیبا بود. فضای متفاوتی داشت.
فائزه جون سلام
بازم بهت تسلیت می گم
سلام. من نمی دونم چی شده اما انگاری....
امیدوارم که غم آخرت باشه هرچند که این فقط یه شعاره و زندگی رو همین غمها و خنده هاست که می سازند. اینها خواب نیست.
تسلیت میگم :(
:|
فائزه عزیز درود
تعبیر خوبی بود از پایانی بر آغاز
بدرود
نه توروخدا ... تو دیگه از این حرفا نزن ... حالم این روزا خیلی بده ... اقلاْ بزار وقتی میام اینجا کیف کنم خانوم خانوما ... توروخدا این جوری نباش
الههی بلانش قربونت بره الهی بمیره نبینه غم قشنگشو چی شده عزیزکمئ گلکم جانکم چرا من اینهمه دیر اومدم چرا اینهمه از خودم دلگیرم بغض نکن دخترم سبز تویی همیشه سبز میخوامت حالا یه کم برای بلانش بد لبخند میزنی؟
سرد...خیلی سرد...
سلام/ خیلی عالی بود/ احساس کردم یه جورایی با مرگ یه عزیز نوشته هات همه بهم خیلی نزدیکن/ شادباشی/ با اجازه وبلاگ شمارو لینک وبلاگم می کنم/مرسی
ندا جون خیلی جالب بود