ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
من آخرین بچم . با پدر و مادرم زندگی می کنم .خرج اونها رو من می دم .البته من با داشام سه تایی این کارو انجام می دیم . اما بیشتر مسئولیتشون با منه.من خودم دوست دارم . همه زندگیمن. من می خام که بهشون احترام گذاشته بشه .من توقع دارم که احترام خیلی زیادی به اونها گذاشته بشه . دلم نمی خواد زیر منت کسی باشم . درسمو پنجم دبستان ول کردم چون به بابام نگم بهم پول بده . رفتم توی بدترین شرایط عملگی . تا دستم توی جیب خودم باشه . داشام هر چی دارن به من ربطی نداره . من با زندگی اونا کاری ندارم .اما خیلی با هم رفیقیم .و همفکری می کنیم . توی کار و همه چیز .از نظر اقتصادی از هیچ کس کمک نمی خام . چون خدا هر چی بخام بهم می ده . من خیلی به خدانزدیکم . من نمی دونم اما من توی شهر خودم جا اقتادم و می خام اونجا زندگی کنم . دلم نمی خواد کسی خودشو بگیره یا قیافه بگیره .و به پدر و مادرم بی احترامی کنه . این چیزها توی اون دو تا عروسم نبوده . ببخشید اما مادرم فضول نیست و کاری به کار عروساش نداره . چیزی که خیلی برام مهمه و باید بگم نجابته . مناصلا از این تیپهایی که الان می زنن خوشم نمی آد . نه اینکه بددل باشم اما پوشش کامل رو میپسندم . خیلی برام مهمه .نه اینکه بددل باشما . من خودم دوست دارم . من تیپم همینه و با همین لباس اومدم که بگم ظاهر و باطن همینم .. من به موقع اهل تفریحم . مسافرت هم می رم با رفیقام . اصلا اهل دود و دم و مشروب نیستم امیدوارم تا اخر عمر هم سالم زندگی کنم . رک و پوس کنده بگم خوش ندارم زنم بیرون از خونه کار کنه .وظیفه زن خونه داریه . اصلا خوش ندارم که بیرون بره و کارکنه . من اصلا خشکه و مقدس نیستما . ولی اصلا از این تیپهایی که الان بیرون میزنن خوشم نمی آد ....
معذرت می خوام شما بر حسب اتفاق جزء فرقه ای به نام القاعده نیستین؟
خدا آخر و عاقبت همه رو بخیر کنه .. خب بعدش نتیجه چی شد؟//// تو چی گفتی ؟...
°°°°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°°°°|__/
°°°°°°°°°°°°|___/
°°°°°°°°°°°°|____/°
°°°°°°°°°°°°|_____/°
°°°°°°°°°°°°|______/°
°°°°°°______|_______________
~~~~/____________________~~~~
,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-.¸.....
سهراب گفتی:چشمها را باید شست......شستم ولی !.........
گفتی: جور دیگر باید دید.......دیدم ولی !..............
گفتی زیر باران باید رفت........رفتم ولی !.............
او نه چشمهای خیس و شسته ام را..نه نگاه دیگرم را...هیچ کدام را ندید !!!!
فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت:
" دیوانه باران ندیده !! "
همیشه موفق باشین
خب زندگیه دیگه
ای ول !!به این میگن غیرت !!:))
شما دست نوشته های طنز جالبی دارید