ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
از من سوال می کنی و من می گویم خداحافظ.از سوالهای امتحانم سختتر است .و بعد از مدتها که حالم بد بود گریه کردم . انگار به این گریه لعنتی احتیاج داشتم و دنبال بهانه می گشتم . قرار نبود این بوق ممتد که آهنگ زندگیم شده بود تمام شود و کسی بگوید الو ، قبلا هم شنیده بودم اما آشنا نبود و می ترسیدم اگر حرف بزنم بگویی اشتباه گرفته ای یا اینکه من را نشناسی .منتظر بودم صدای دخترکی کوچک را بشنوم و دلتنگیم کمتر شود ...چقدر زندگی کردن سخت است ، و تمام مدت طولانی که تنها سپری کردم و می کنم جلوی چشمانم آمد ، دانشگاه ، زندان رفتن مریم ، شبهای پر کابوس ، روزهای دلهره ، خانه بی آرامش و گریه و گریه ،عادت کردم مثل نبودن تو ،
و هزاران حرف دیگر که داشتم و آرزوهایی که بر دلم ماسید و عادت به تنهایی زیستن و خفتن و خوردن و حتی مردن .و تنها دلخوشیم نوشتن و خواندن است .
کاش می توانستم برای این همه دلتنگیت
ماه اسفند را به تو هدیه بدهم....
کاش می شد ...
بنویس
بخوان
بنویس
باز هم بنویس....
یه کمآروم ابش ...تو امروزها زیادی توی خودتی چته فائزه ؟چت شده عزیز دلم؟ من نگرانتم ..
...باز آمدهام تا اینبار سمفونی شعلهها را همراه با ترسیم رقص شعلهها بیامیزم... و از این پس هر روزی که اینترنت در خدمتم باشد٬ من نیز (حداقل روزی یکبار) در خدمتتان خواهم بود و ...
بخوان بنام آزادی و بنویس برای رهائی!
بنویس و با ترسیم رنگینکمان آسمان دلت٬ جاودانه شو