ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
اولین سفری بود که با خودم کاغذ نبرده بودم ، از وقتی که یک مشت کاغذ پاره را دادم که برایم بسوزاند به عنوان نابودی گذشته ، جرأت نوشتن روی کاغذ را ندارم . تنها جایی که به طور جدی می نویسم اینجاست . شاید کاغذ برایم تقدسی پیدا کرده که نمیتوانم رویش هر چه می خواهم بنویسم یا ازش فوبیا گرفته ام . به هر حال ، در سفر توی نوت بوک موبایلم گاهی چیزهایی می نوشتم ، دلچسب نبود، فارسی نبود ، خیلی هم نمی شد بنویسم . اما جمله هایی از آن روزها برایم جاودان شد که بدک نیست .تحمل سفر برایم کمی آسان شده بود چون همزمان کتابی از هرمان هسه به نام سیذارتا دستم بود . فکر می کردم چرا وقتی کسی به هند سفر می کند با اینکه بودایی نیست به معبدهای آنجا سرک می کشد و حتی در معابد بودایی شمع روشن می کند . پس اسم مکانهای مقدسی که می رفتم معبد گذاشتم و به شیوه خودم آنجا حال کردم .من همان کارهایی را می کردم که بقیه همسفری ها انجام می دادند اما به سلیقه خودم به آنها نگاه می کردم و توانستم از این سفر لذت ببرم . سفر به هر جا خوب است حتی جایی که در آنجا جنگ باشد اگر مثل دیگران نگاهش نکنی .پس این شروع سفرنامه ای است به عراق . تعجب نکنید . من و هفده نفر دیگر به طور آزاد به عراق سفر کردیم و این اولین بارم نبود .
جالبه که عراق رفتی هسه خوندی ... عراق یعنی کربلا؟
عراق کشوره و کربلا هم یکی از شهرهای عراق است .بله کربلا هم رفتم .
خوشحالم که سلامت برگشتی چه خوب کع بهت خوش گذشته
از اینکه سفر را به شیوه خودت گذرانده ای کیف می کنم. از اینکه می دانی باید به شیوه ی خودت بگذرانی.