ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
از میدان آزادی متنفرم . فقط آن روز عاشقش بودم،دو روز قبل از کودتای سیاه ، 4شنبه که از 4راه ولیعصر تا خود میدان پر بود از رنگ شادی و عشق و محبت ، بدون ترس و ناامنی .
همه اش کتاب گوجه های سبز هرتا مولر توی ذهنم است . مثل این روزهای اینجاست.
( میدانید، من میتوانم به همه جا سر بزنم و تازه میفهمم که بر من چه گذشت؟ در راه دخترک جوانی را که هم سن و سال من بود دیدم، که درخیابان یکی از شهر های اروپا آکاردئون مینوازد و عابران برایش پول میریزند، دخترک نه چادری داشت و نه برادر یا پدرش همراهش بودند. او به مردم لبخند میزد، به او حسرت خوردم ) ... !!!
( کاش این یگانگی را میشکستید، کاش باشند در میان شما کسانی که سکوت میشکنند و سنگ نمی اندازند و لگد و مشت نمیزنند. من در جستجوی اینان در تمام جهان خواهم گشت ) ... !!!