روی صندلی نشسته ام و منتظرم . مثل همه ساعتها . خنکی مترو خوابم را مکیده . به صداها گوش می دهم ، صدایی از بالای سرم ، چند هنرپیشه حرف می زنند ، و صدایی میانشان : به دنبال چه کسی می گردند ؟ و باز دیالوگها رد و بدل می شوند ، دنبال خاطره ای شبیه این : چه فیلمی است و من را پرتاب می کند به سالهایی قبل که من داشتم برای کنکور هنر می خواندم ـ مثل این روزها که می خوانم و نمی خوانم و کسی هست که تشویقم کند به خواندن و در مکتب رئالیسم ادبی مانده ام و امید دارم به اینکه دیگر امسال قبول شوم ـ خسته شده بودم و از درس خواندن ناامید ، از زندگی و صدایش آرامم می کرد ، از توی کامپیوترش فیلمهایی که داشت ، صدایشان را می شنیدم و من باید حدس می زدم چه فیلمی است ؟ بازی خوبی بود . یکی از فیلمها شبهای روشن بود . خنکی مترو دستانم را خشک کرده ، می آید و بلند می شوم . از خاطرات می افتم میان جمعیت و درها بسته می شود و فکرم می رود .
من یادم رفت تولدت را تبریک بگویم. تو ببخش . تولدت مبارک متولد ماه مهر.
خوشگل تر شدی. من نمیدونم چرا هروقت میرم خانه هنرمندان جوون و کارهای ویترای و سفال و شمع و چوب و آیینه میبینم اونجا یادت میافتم. هروقت کتاب دوراس رو میبینم یادت میافتم. هروقت از کنار خونه هنرمندان رد میشم یادت میافتم. یادته که؟ هروخ یاد تو میافتم یاد هالی هم میافتم. دیدیش چه خوشگل شده ؟ یاد ملاحتم میافتم. کاش حالش خوب باشه. کاش حال هممون همیشه خوب باشه. قربونت برم . بوس
چه بازی خوبی بوده...
سلام بچه جون. تلفنت خاموشه. هرچی زنگ زدم و اس شب یلدا بهت دادم و داد و فغانم براه بود تو و اون دسته هونگت خواب بودین. .ا دلمون دریاست. میبخشیمت
شمارمو عوض کردم بلانشک . زنگ زدم خونتون نبودی !یلدا و کریسمست مبارک با هم دیگه .بوس .
مثل همیشه.. زیبا.
شماره بده . شمارمو داری که . بابا زنگ نمیزنم. فوتم نمیکنم. تف هم نمیندازم. کریسمسم کجا بود؟؟؟؟؟؟؟؟
پاشو بیا یه کم قر بریز مینم بلتی:)))