ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
در این باران بی امان، بی صدا که یک ریز و تند می بارد ، بی توجه به گنجشک های خیس یا عابرین بدون چتر می بارد و من نشسته ام و هی از پشت پنجره به سقف های کوتاه بقیه خانه ها نگاه می کنم که دانه های ریز باران دایره دایره نقش می بندند . برای خودم دعا می کنم که آرام باشم . کارهای خانه کوچکم را انجام می دهم . آینه ها را پاک می کنم . شستن ظرفها ، جابه جایی لباس های شسته ، گرد گیری ، جارو زدن ، غذا پختن و قبل از آن تصمیم برای اینکه چه غذایی درست کنم ( که از آشپزی مهمتر است ) و کمی هم به خودم برسم . و این هوای ابری نمناک را نفس می کشم . و انگار همه چیز لذت بخش باشد مخصوصاً این تنهایی و استقلال بزرگ : اینکه هر وقت هر کاری که دوست داشته باشم انجام می دهم . و خدای من شکر .