ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
دلمرازدمبهدریا،دلممیخواستمثلقدیمیکدلسیرباهمحرفبزنیم،بیایبهمزنگبزنیوصبحانهبچینموبغلتکنم. بهتپیامدادمشادوسلامتباشیوبعدفایلکاملاینصدارابرایمفرستادیکهزدمزیرگریهوبرایتنوشتمدلمبرایتتنگشدهونوشتمدارمبعدازمدتهادارمگریهمیکنم. اصلانمیدانمچهشد؟اگربهتزنگمیزدمبههمینراحتیمیتوانستمباهاتحرفبزنم؟اصلاخیرندارمچهاحساسیداری،مثلقدیمبهممیگوییعزیزم. امامگرچیزیبینمانشکستهبود؟مگرمنبیوفایینکردهبودم؟اینهمهتنبیهکفایتمنمیکرد؟دوریازتوبزرگترینتنبیهاینیکسالبوده،نمیخواهمکسیرامجبوربهتوضیحکنمیاخودممجبوربهتوضیحباشم. نوشتیچراگریه؟همیشهبخندیعزیزم،نوشتیمنمدلتنگم. دلتنگهمهچیز. ومننتوانستمدیگرچیزیبگویم. راهنوشتنمهممثلگلویمکهبغضداشت،بستهشد. گریهامانمنداد. اشکهایمقطعنمیشد. آخخدایمن،قلبم،یکهودلمبرایعموعباس،برایهمهجوانیم،برایعشقمتنگشد. برایزندگیقشنگیکهمیتوانستمداشتهباشماشکریختم. منبیوفابودم. منسکوتکردهبودم. مندلتنگبودمچقدر. سبکشدم. امادلتنگترازقبلنفسهایمادامهداشت. دخترکپرسیدچراگریهمیکنی؟چهمیتوانستنمبگویم؟یادمافتادازوقتیدخترکمتوجهاشکهایممیشودگریهنکردهام. گریهامراخوردهاموقویترشدهام. اماگریهنشانهضعفنیست. قلبمنازکشدهبود. رقیقشدهبودومثلآینهدلشمیخواستهمهکائناتوهستیرانشاندهد.
چقدرگریهخوباست.