ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
همه کار میکنم که فراموش کنم. که خودم را به دست گذر عمر بسپارم. مثل جنازه میرسماما دخترها را به سینما میبرم. در سینما میخواهم گریه کنم. میخواهم برای پسرک بدون مامان گریه کنم. غصه میخورم. بغض میکنم. بچهها میخندند. به خانه برمیگردیم. من خوب نیستم. حالم همان است. دلشورهام رفته. این نادیده گرفتن، این سلاخی، اینکه داری پوستم را میکنی و با کلمهها تیربارانم میکنم ، راحتم نمیگذارد.