ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
سلام. میخواهم اینجا بنویسم. خواهش میکنم طاقت بیاور و دیگر فقط و فقط اینجا را نگه دار. اینجا روز مبادای من است. هربار که دلشکسته و خستهام میآیم اینجا. چه خوب که هستی.
دخترک زانویش درد میکند و برایش کاستژ میدهم مثل خیلی شبها. بغلش میکنم و میبوسیدم. مثل خیلی روزها. به آسمان نگاه میکنم. یک ماه نیمه و با یک ستاره ریز کوچک که زیرش دیده میشود.
من آن ستاره ریز کوچکم. امشب لهام کردی. عیبی ندارد. تو حق داری. من چی هستک این وسط؟ یک موجود بیخود و اضافه. کاش زودتر خوب شوی. من دارم گریه میکنم. مهم نیست. فراموش میکنم. فراموش میکنیم.
من نخواستم بار اضافه باشم. اما امشب که فهمیدم باعث ناراحتی بودم خوب چرا خودم را کوچک کنم و اذیتم را زیاد. چند روزی غصه میخورم مثل همیشه و بعد همه چیز تمام میشود. خوب شد زود فهمیدم.