بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

دیشب حضرت والا هوس کردند که کیف آبگرم بگذارند روی کمرشان. امر کردند کمرمان را تقویت کن. معجون انبه و موز سفارش دادند. بعد با هم شروع کردیم به جستجوی کیف آبگرم. فرستادمش بالای کمدها را ببیند. دیدم چقدر جعبه الکی نگه داشته ام. ریختم بیرون کارتون ریسیور و ساندویچ میکر را انداختم دور. بعد از کمد بغلی چمدان را در آورد و دیدم آن تو هم نبود. دوباره یکسری کارتون و وسایلی که فکر می کردم روزی با دخترک کاردستی درست می کنیم ریختم دور. تکه پارچه های الکی را گذاشتم دم در. 

حضرت والا می خواستند کیف آبگرم بگذارند روی کمرشان که حال بیاید اما آنقدر وسایل کمدها را بالا و پایین کرد که خسته شد و مسواکش را زد و رفت خوابید.


کیف آبگرم پیدا نشد اما من خوشحال بودم که دستورات وی چقدر به فنگ شویی خانه کمک کرد.



اسم جدید بابای دخترک است. خوبه؟

خوشت میاد؟

تو را چطور صدا بزنم؟


۱۴۰۰/۵/۱

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد