از پله های عابر پیاده بالا می روم . دختر و پسر کوچکی روی پل خیس و سرد نشسته اند و بازی می کنند . دخترک دستش را به سمت جلو آورده است . از مقابلشان عبور می کنم مثل بقیه آدمهای دیگر . بالای سرم آسمان تاریک و سنگین است . بوی دود می آید . بوی آتش . و بوی آذر. من از جلسه جنبش دانشجویی ؛ نیم قرن مبارزه با استبداد بر می گردم . فردا ۱۶ آذر سالگرد شهادت سه دانشجو در سال ۱۳۳۲ و روز دانشجوست . دانشگاه محل تولید فکر و اندیشه است و باید با استبداد مبارزه کرد . در این جلسه در مورد گروههای فشار هم صحبت شد که هیچ وقت قابل شناسایی نیستند و ظاهرا در حال توسعه و گسترش نیز می باشند . خانم آقاجری گفت : جامعه های مستبد دارای انسانهایی با افکار مشابه است مثل قرون وسطی ! در این جلسه آقایان مزروعی و یوسفیان نمایندگان مجلس نیز حضور داشتند و صحبت کردند . هم چنین فردا هم در میدان انقلاب ساعت ۳ بعد از ظهر تجمع دانشجویی انجام خواهد گرفت . و من فکر می کنم آینده این کودکان و همه کودکان ایران چه خواهد شد ؟؟؟
همه چیز در روند خوب شدن است..باید صبورتر بود...
عمر به گل نشستن یه آرمان چقدر طولانی یه... شصت برابر عمر من و تو!!! بعدها تو کتابای تاریخ می نویسن: خب در فلان زمان در فلام مکان مثلن ۵۰ یا ۱۰۰ یا ۱۵۰سال یه حکومت خودکامه ی مذهبی حکمروایی می کرد و ... همه اش ۵۰، ۱۰۰ یا ۱۵۰ سال!!!!!!! در برابر عمر تاریخ بشر هیچه!!!!
::::
مرسی از پاسخ به سوالم در مورد پینه و جشنواره ی غذا... همیشه مهربون و یاریگر باشی عزیز.
از صبر کردن متنفرم
سلام میخواستم فقط بههت بگم اون سه تا دانشجو که در بارشون نوشتی یکی از ارکان پایگذاری این دیکتاتوری بودن
یا حق
من می دونم اونها می خواستند با استبداد مبارزه کنند . اونها می خواستند موج جدیدی باشند توی فعالیتهای فرهنگی اجتماعی جامعه اشون . حالا ما که دانشجو شدیم دنباله رو چی هستیم ؟ مبارزه با استبداد کنونی . من نمی دونم حکومت الان درست هست یا نه ولی می دونم استبداد خوب نیست .
چقدر مقدسند خونهایی برای اولین بار بر زمین دانشگاه ریخته شد تا مستبدین از خواب هزاره خود بیدار شوند.
با این اوضاعی که هست ُ اونا از ما بدبختر خواهند بود ُ درست مثل ما که ببدختر از قبلیایم!
منم با آیدین موافقم.اصلا نمی تونم خوش بین باشم!
مرسی اومدی پیشم
وقتی یه چوب ضعیف رو لای پره های یه چرخ بکنی ؛ می شکنه .
همیشه انسانهای ضعیف لای چرخای بزرگ و خشن دولتها و حکومتها خورد شدن .
جامعه آرمانی جامعه ایه که مفهموم چوب و چرخ توش از بین رفته باشه .
(من شعار می دهم ؛ پس هستم) دو نقطه دی
خب میبینم که دیگه فائزهای نیست و اصل قضیه هم همین فراموشیهاست.
والله چی بگم من که مدتهاست دیگه ماشین سیاستام رو فروختم. تازه همون موقعاش هم رانندهگیم در عرصه سیاست خوب نبود!
باید اینجور جاها رو رفت حتمآ
به نظرت توجه به کدامش بهتر بود؟
یا شایسته تر؟
کاش کارهای ما طوری بود که رو به بهبودی می رفتیم...
خبر ...خبر....همه بیاید وبلاگ جدید التاسیس همکار عزیز من ـ شیوا جون ـ رو که شروع کرده از دنیای دختر کوچولوش بنویسه، بخونید....:http://avak.persianblog.com
یه زمانی اسم دانشجو ابهتی داشت اما از وقتی که مث مور و ملخ دانشجو هست دیگه این خبر ها نیست.
دندون دردت خوب شد ؟؟!!!!
امیدوارم خوب باشی.
:)
عزیزم مرسی که حالم رو می پرسی . امروز قراره برم دکتر . یعنی عکس هم انداختم . ظاهرا باید روت کانال بشه !!):