ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
زیر نور برایت می نویسم .به نور تو برای نوشتن محتاجم .
نور روز کاذب است .
ــــــــــــ
کتابها را بیهودگی می آفریند . چه خوب است که تو هرگز چیزی ننوشته ای .
تو را بیش از کلمه هایم دوست دارم .بیش از تمام کلمه هایم . کلام تو روزی فرشتگان است .
ـــــــــــ
روزی که به آنها گفتم تو را دوست دارم ؛ جوابم دادند : فکر می کنی که هستی ؟
خواسته ام زیاده است . می خواهم دیوانه ای باشم که دیگر چیزی ندارد جز یک قلب .
ـــــــــــ
قلب من چون پر کاهی در هوا پرواز می کرد : پیش از آنکه تو آن را در میان بگیری و نجات دهی .
هر چه در جیب داشتم بیرون ریختم . چیزی جز چهره های دروغین و عقاید پژمرده نبود .زمان آمدنت بود .
ـــــــــــ
وقتی حقیقت وارد قلب می شود ؛ به دخترکی می ماند که با ورودش به اتاق ؛ همه چیز کهنه و پیر به نظر می آید .
در زندگی برای من اتفاقی افتاد که فقط بعد از مرگ می افتد . چشمانم را باز کردم و چهره ها تیره گشتند و خورشید تو طلوع کرد .
ـــــــــــ
شعر را از دست دوستم گرفتم .
برای خواندن یک داستان دو سه ساعتی زمان لازم است .
و برای خواندن یک شعر ؛ یک عمر .
ــــــــــــ
مسیح در شقایق
کریستین بوبن
salam faeze khoobi?
bebinam to moalem shodi?vay bavaram nemishe
khosh migzare?in kie inghadr doostesh dari ?khosh behalesh
movazebe khodet bash
hi...............
قلب من چون پر کاهی .....
زیبا بید ...............................جملات ..!
من هم کاش کتابی را می آفریدم از بیهودگی ها.حقیقت و ورود به قلب و دخترکی که کهنه گی میبیند واقعا زیباست دوست قدیمم
بعد از مدتها تونستم بلاگ اسکای و بلاگ شما رو ببینم .امروز که برف می اید ادم برفی ها تمام شدند؟