تعادل ......... دانستن ........ حکمت ...... باز کسی بالا تر نشسته که جز خیر برای هیچ .... و ما فقط نگاه ..... می دانیم و چه کم .......سعادت کم .....خیلی کم .....
تن پرنده ها... دیروز یه گربه از صبح تاشب توی برف با پای چلاق مونده بود تو یه خونه متروکه ... خودمو کشتم بالاخره رفتم توش... نجاتش دادم... یه عکس یادگاری هم باهاش گرفتم. حالا دیگه باهام دوست شده.
دوست من این عکسی رو که تو وبلگت گذاشتی من هم مثل اونو چند روز پیش با دوربین گوچیکم رصد کردم. فقط بهت مگم که پرنده مردنیست پرواز زا به خاطر بسپار یا به قول خودم کاش میشد لحظه را دنیال کرد آنطرفتر مرگ را پامال کرد زندگی را در حضور قاصدک در میان نامههایت چال کرد
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
تن پرنده گرم ولی به دنبال دانه
پرندگان را در زمستان دریابیم
موید باشید
چهار خط و یک تصویر.........اما یه دنیا ارامش....معرکه بود
اما من هیچی ندیدم
تعادل ......... دانستن ........ حکمت ...... باز کسی بالا تر نشسته که جز خیر برای هیچ .... و ما فقط نگاه ..... می دانیم و چه کم .......سعادت کم .....خیلی کم .....
خوش به حال پرنده ها...
پس کاش من هم پرنده بودم..
اینجا حتی با یک کلمه ی گرم تو گرم شده به نظرم. چه برسه به خود گرمای تن پرنده.
گرمه؟
برف می بارد و من تنم از گرمای دستان پر مهرت بی تاب می شود...
کاش تو هم پرنده ای بودی...
تولدش ها!
تن پرنده ها... دیروز یه گربه از صبح تاشب توی برف با پای چلاق مونده بود تو یه خونه متروکه ... خودمو کشتم بالاخره رفتم توش... نجاتش دادم... یه عکس یادگاری هم باهاش گرفتم. حالا دیگه باهام دوست شده.
دوست من این عکسی رو که تو وبلگت گذاشتی من هم مثل اونو چند روز پیش با دوربین گوچیکم رصد کردم. فقط بهت مگم که پرنده مردنیست پرواز زا به خاطر بسپار یا به قول خودم
کاش میشد لحظه را دنیال کرد آنطرفتر مرگ را پامال کرد
زندگی را در حضور قاصدک در میان نامههایت چال کرد