ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
به ماه رفتم و با خودم یک جعبه بنفشه بردم که بکارم ،انگار اول بهار بود در ماه هم ، بعد توی راه فکر می کردم چطور باید بنفشه ها را روی زمینش بکارم ؟ بنفشه ها را خودم پرورش داده بودم و بوی زنانگی می داد . زرد و بنفش ، هوا ابری بود ، در ماه می خواست باران ببارد که رسیدیم ، دلم می خواست که تو هم باشی با من و بودی ، مگر هر چیزی در رویا امکان پذیر نیست ؟ من و تو تصمیم گرفته بودیم که جعبه بنفشه ای را در ماه بکاریم ، به نشانه بهاری که در راه است و تا ابد آنجا بمانیم ، تو دوستم داشتی و این با واقعیت فرق داشت ، می خواستیم آنجا قدم بزنیم ، خانه بسازیم ، بچه دار شویم ، در اوقات بیکاری بنفشه و درخت سیب پرورش دهیم ،درختها را کاشتیم و به درختهای پر بارمان افتخار کردیم که با بچه هایمان قد می کشیدند و جمعه ها در ماه هم تعطیل بود و طناب می بستیم تا بچه ها تاب بخورند و از آن بالا شبهای خنک تابستانی پشه بند می بستیم و ستاره ها را تا صبح می شمردیم ، بچه هایمان همانقدر سواد داشتند که ما داشتیم ، آنها هنرمند شدند مثل ما و کمی نوشتن می دانستند ، تعطیلات به جاهای دیگرش سرک می کشیدیم و پائیز ها هم زیر درختان سیبمان ملافه می انداختیم و برگهای زردشان را جمع می کردیم تا توی فضا پخش نشوند ، گاهی هم از ستاره ها چیزهای کریستالی مثل برف می ریخت که بچه ها با آنها آدم برفی درست می کردند ، آنجا همه چیز خوب بود و هر چه بالا می رفتیم راست بود و هیچ کلاغی به مقصدش نمی رسید و قصه تا نهایت ادامه داشت ، کاش رویای ماه را خواب ببینم .
توی ماه شما یه جای کوچولو واسه منم پیدا میشه؟
قول میدم توی دست و پاهات نیام
عزیز دل لطفا این لینک بنده را درست کن. در واقع یعنی غلط اش کن... فعلا تنها داننده آدرس من شمایی!
خوب نوشتی دوست داشتم
فایزه!!! اسفند..........
ممنون خانمی از بابت لینک