بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

یکی از دوستانم امشب زنش به خانه برمیگشت. امیدوارم فقط توانسته باشد دلی از عزا درآورد. به خاطر شرایط کاری دوستم و مادر بیمار زنش مدتی است در دوشهر مجزا زندگی می کنند. و در رفت و آمد هستند.


بهش می گویم برای زنت گل بخر، خانه را مثل دسته گل کن. این کار را بکن، آن جمله را بگو. 

می خندد و می گوید اینکه جزو بدیهیات است. 

می گویم عه اوکی، گود لاک.

امیدوارم بعد از پانزده ماه توانسته باشد سکس کند. البته به زنش هم حق می دهم ، بچه شان تازه بدنیا آمده. من خودم تا دو سال نمی توانستم خوب رابطه برقرار کنم. 

زایمان سیستم بدن را کاملا بهم می ریزد. و فکر می کنم تازگیها از سکس خوشم آمده یا شاید هم مدلهای مختلفی از سکس را امتحان کرده ام که دلم می خواهد یا شاید هم دیگر عوامل خارجی و داخلی باعث می شود، که خوشم بیاید.

وگرنه کاملا طرفدار زن دوستم هستم و کلی هم بهش گفتم خدا را شکر کن همچین زنی گیرت آمده. و چقدر بچه شبیه ش شده و خدا را شکر که شبیه تو نیست و کلی خندیدیم.


۱۴۰۰/۱۲/۷

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد