بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

دیگر همه من را می شناسند. مسئولین پذیرش کلینیک در شیفت های مختلف. آمپول زن های خانم در ساعت کاری ده صبح و ده شب. و سوال این است که شما چطور شده اید که باید این طور جنتامایسین دوازده ساعت یکبار بزنید؟ شاید اوضاع وخیم است که خودمم نمی دانم. دکتر موقع معاینه پرسید زیر شکمت درد می کند؟ فشار داد و دردم نگرفت. نمی دانم. یک موقع هایی دردهایی ریز و تیر کشیدن هایی مثل رد شدن یک شهاب سنگ که ثانیه ای نمی کشد . اما دردی ندارم که بخواهم ازش صحبت کنم. یکی از قرص هایم امشب تمام شد. ولی بقیه قرصها ادامه دارد. 

امشب خانمی که تزریق می کرد پرسید تب داری؟ گفتم نه. پرسید کرونا داری : گفتم نه. صبح به دختر گفتم سمت راستم بزن ، سمت چپم درد گرفته. بعد از آن سمت راستم چنان دردی می کند که خنده ام می گیرد از تعریف تزریق دختر. امشب گفتم سمت چپ بزنید . و زن مسن برایم آرزوی سلامتی کرد و بعد از آن تا به خانه برسم باسنم درد می کرد. دو تا سوراخ راست و دو تا سوراخ چپ. فردا کدام طرف را رو کنم که سوراخ شود؟ 

فردا روز آخر قرار من با جنتامایسین است. 




 


۳۰فروردین ۱۴۰۰


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد