بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

به زندگی آرام این دو کرم نگاه می کنم. این چند روز که پیش ما هستند روزی دو یا سه تا برگ توت را خورده اند و بعد ظرفشان را تمیز کرده ام و برگ تازه گذاشته ام. کلا ده تا بودند که بین شاگردانم تقسیم کردم، البته مساوی نه. لالا و نانا هر کدام دو تا، از بس که قلدرند و توی کلاس من باید همه اش حواسم به لالا باشد که یک موقع کاری خلاف نظرش نباشد و به هزار ترفند و کلک ازش بخواهم که روی کاغذ مثلا مراحل رشد کرم ابریشم را برایم شماره بندی کند. بعد برایمان تصمیم می گیرد و با کلمه ی «بچه ها »شروع می کند کلاس را هدایت می کند. به لالا و نانا هر کدام دو تا ، به برادران دامن پوش البته به غیر از آن یکی هر کدام یکی، یک ابریشم به شاگرد تازه ای که به جمعمان اضافه شده، و هنوز به خانه شان نرفته، مامانش زیر و بم زندگیم را در آورد. یعنی از همه مامانهایی که دیده بودم تا الان بیشتر من را تخلیه اطلاعاتی کرد.منم نمی دانم تریپ صداقت برداشته بودم و از ب بسم الله تا آخر همه را دقیق بهش گفتم. که خانه ام کجاست و در این مدت دخترک کجاست و کلاس چندم است. بعدش پشیمان شدم از پرحرفی ام. سه تا کرم باقی مانده برای خودمان شد. از همان اول چند تا چاق و تپل و قویتر بودند بیشتر برگ می خوردند و میل بیشتری به پیله کردن داشتند. حالا از همه کرمهایی که داشتیم دو کرم دارند پیله درست می کنند. یکی از کرم ها امشب پیله کامل درست کرد و رفت توی غار تنهایی خودش. آن یکی کرم هم دارد پیله درست می کند. آرام آرام. پیش بسوی پروانگی.


۱۴۰۰/۲/۱۳




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد