بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

امشب هیچ کس دوستم نداشت، دلم می خواهد خودم را به خریت بزنم و به خودم بقبولانم که توی این دنیا تو از همه بیشتر دوستم داری، بیشتر از همه بهم توجه می کنی، برایم وقت می گذاری و من با تو غرق در خوشیم. آنقدر خوش که گریه ام می گیرد. گریه ام می گیرد از این همه خوشبختی. خر بودن هم عالمی دارد.

خوابم می آید. خودم را در آغوشت رها می کنم. و اصلا به روی خودم نمی آورم که چقدر امشب دلم می خواست توی بغل تو گریه می کردم. اما رفتم زیر پتو و گریه کردم و بعدش خوابیدم. 



۱۴۰۰/۲/۱۹

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد