بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

شاید فردا صبح که از خواب بیدار شدم، حالم بهتر باشد. یک ساعتی می شود پریود شدم، 

من آدم خوبی نیستم، وقتی هم چشم نگویم و مثل رودخانه طغیان کنم اصلا هیچ وقت خوب نبوده ام. خوب بودن یعنی تسلیم و قانع و چشم گفتن و من اینجور نبوده و نیستم. 

گریه و بغضم از این است که گیر افتاده ام، نمی توانم خودم را از آدمها رها کنم. نمی توانم از آدمها جدا شوم.

و همین آزارم می دهد و بقیه هم تحمل من را ندارند.

۱۴۰۰/۳/۱۳

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد