ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
هیجده جمله تقدیم به شبهای روشن فرزاد موتمن : مانند رویا به زندگیت قدم گذاشت . آرام ؛ آرام ؛ بر تویی که هم چون سنگ بودی ؛ بارید . تو را شست و نرم شدی . وسیع شدی . تو به او امید دادی چرا که خودت امیدوار شده بودی . همه کتابهایت ؛ تمام خیالهایت را فروختی . رازهایت را هم . تا راز او را در خود جای دهی . برای او که خود عاشق بود . تو که هیچ کس را نمی شناختی و دور خودت حصار کشیده بودی . حالا تمام مردم را دوست داری . زیر باران می ایستی . انتظار می کشی . زیرا او را شناخته ای . چهار شب و روز رویا وار زندگی می کنی . تا برای تمام عمر خوشبخت باشی . عاشق می شوی . حالا شبهایت روشن است از یاد رویا .