ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
خورشیدخیلی کمرنگ شده است .و این عصر طولانی بالاخره دارد تمام می شود . هوای ابری ، اتاقم را تاریک تر کرده است . و هنوز صدای گنجشکان قطع نشده است .فیلم سکوت طولانی به کارگردانی مارگاریته فون تروتا را دیدم و پس از نیم ساعتی خوابم برد .
زن سعی کرد بعد ار کشته شدن شوهر قاضی اش توسط مافیا ، دنبال پرونده هایش را بگیرد و از قاتلان شوهرش انتقام بگیرد اما خودش نیز کشته شد .در این جریان زنان زیادی که چنین وضعیتی داشتند از سکوت خود دست برداشتند . زمانی که شوهرش را از دست داد ، باهاش گریه کردم .ظهر چند تا از خاطرات گذشته را خواندم و نزدیک بود غصه بخورم اما نگذاشنم .دارم کم کم قوی می شوم و بر خودم مسلط .
می خواهم تو هنوز از داشتنم خوشحال باشی . می خواهم قلبم بی آنکه ترک بردارد ، تاب بیاورد . و این بالاترین چیزی است که هر دو یمان می خواستیم . تو خواستی پله ای باشی و ببینی بالا می روم . تو خواستی راهی که با هم می رویم و خاطراتی که با هم می سازیم را به خاطر بسپریم .و بعدها از آن به خوبی یاد کنیم .تو خواستی کوزه ها را نشکنیم و همه اینها یعنی قلبم بی آنکه ترک بردارد ، تاب بیاورد .تو می ترسیدی من ضربه بخورم . می ترسیدی از دوست داشتن بیزار شوم . تو از وابستگی می ترسیدی و من از این داشتن جسمی تو بریدم و کنده شدم . خیلی سخت بود . مثل دوست داشتنت که سخت بود . هنوز هم دوست داشتنت سخت است . اما من می توانم تو را دوست بدارم . بی آنکه قلبم ترک بردارد . شاید هیچ کس به انداره من نفهمید دوست داشتن تو چه لذتی دارد . ۳/۲/۸۳
کامپیوتر من سوخته .بنابراین من را ببخشید که نمی تونم بهتون سر بزنم .
برنامه روز زن . دانشگاه مدیریت واقع در پل گیشا .شنبه . از ساعت ۱۲ تا ۱۷ http://omgh.persianblog.com