بدون امضاء
بدون امضاء

بدون امضاء

dream or reality 2

دیگر خواب نخواهم دید:

که زمستان است؛

برف سنگینی باریده؛

می دوم در میان جاپاها.

یا آدم برفی ساخته ام.

و می خندم.

دیگر خواب نخواهم دید.

که تو در کنارمی؛

دوستم داری!!؟

یا با هم حرف می زنیم؛

حتی اگر دوستم نداری.

دیگر خواب نخواهم دید:

که دستانم عشق می ورزند.

به رنگها ؛ اشیا و سایه ها

یا نقاشی می کنند؛

بدون رنگ ؛ بدون امضا.

تمام خوابهایم؛

واقعیت دارند؛

اگر خودم از خواب بیدار شوم

یا ...

پ ن ۱: هنوز نازی نرفته اما دلم برایش تنگ شده .

پ ن ۲:سردرگمم.

پ ن ۳‌:مریم خانوم گوشی رو بردار.

dream or reality

چشمهای کوچکت را باز می کنی

رو به آسمان شب.

که قرار است نوری بیاید و مثل شبنم بارانی ببارد .

درمردمک سیاه دیدگانت.

چتر نمی بری !؟؟

با خود سبد آرزوهای کودکیت را همراه کن.

یکی یکی بگو:

رویاهای گمشده و عجیب

.

.

.

.

و با امید بخواه که برآورده شود.

 

پ ن ۱:به خاطر تو نوشتم.

پ ن ۲:بیشتر از ده تا شهاب دیدم .

پ ن ۳ :دیگر سخت نمی گیرم.

 

 

O lord can u kill me

وقتی می گفت : برو ؛ بمیر !

نمی دانست که قبل از آن هزار بار مرده ام .

با گریه گفتم : نگران نباش . بالاخره روزی خواهم مرد !

روزی خواهم مرد ؛

و از اینکه هزینه زنده بودنم را بپردازی ؛

راحت خواهی شد.

دیگر مایه عذاب نخواهم بود .

کاش جرات داشتم به نفسهایم پایان دهم .

هزار بار دیدم که خودم را کشتم؛

و از جنازه ام وحشت کردم.

هیچ کس کابوسهایم را ندید .

هیچ کس گریه های بی امان شبانه ام را نشنید.

هیچ کس دردهایم را نفهمید .

صبح که بیدار شدم از تمام مردان روی زمین متنفر بودم .

black bird

عاشق صدای بهم خوردن آویز لوسترهای حرم امام رضا شدم.

endless

تمام شد.بالاخره تمام شد .

روزهایی که صبح ساعت هفت و نیم بیدار می شدم .  با عشق کلاس می رفتم . این پنجاه و هفت روز به من خوش گذشت .با اینکه درونش خیلی سختی کشیدم و این سختی از طرف خانواده محترمم بود تا کلاس و هنر و نقاشی . آقای ایمانی که از پدرم بزرگتر بود با خانم  ِنقاش  ِ سی ساله اش به من نوع تازه ای از زندگی کردن را یاد دادند و من این مدت با هر دویشان با خانه قدیمی قشنگشان با گربه های ملوسشان کیف کردم و شاید زندگی کردم . درخت خرمالوی وسط حیاط که سارها رویش آواز می خواندند. و حوضی با آب و برگهای زرد پائیزی که از تویش زنبورها را نجات می دادم . آن قدر خوب گذشت که اگر این بار قبول  نشوم می دانم که ضرر نکردم .  فقط یک دوره فشرده طراحی یاد نگرفتم. فقط نقاشی کردن با چهارده تا مداد فابر را یاد نگرفتم؛  توی این مدت چیزهای بزرگی یاد گرفتم که  به استادم مدیون هستم. خوشحالم که نقاشی را تجربه کردم . آن هم نه به شیوه هنرمندانه یا امروزی بلکه عاشقانه با استفاده از هوش و خلاقیت باهاش زندگی کردم . الهام گرفتن از کارهای برادر پیکاسو ؛سورا ؛پیسارو ؛داوینچی؛ گوگن و ون گوگ .امروز انگار نه انگار سر جلسه امتحان بودم . به مدادهایم عشق می ورزیدم . به کاغذ سفیدم و به زمان . چقدر عالی گذشت . 

 هر چند گاهی سخت بر من می گذرد اما لحظه های خوشی دارم که سعی می کنم از دستشان ندهم. و زندگی عجیب من هنوز هم ادامه دارد .

second hand smoking

هنوز وقت دارم؛

نفس عمیقی بکشم

از یک خیابان با تو عبور کنم

در آرامش ؛ کنارت بنشینم.

ته مانده حرفهای دلم را بزنم.

به اندازه یک سیگار کشیدن تو

وقت دارم؛

با تو زندگی کنم.

lose it

عادت کردم

به گربه های گرسنه ای که می نالند

و گاهی تا دم خانه تعقیبم می کنند

عادت می کنم

به دزدی؛آن هم فقط به خاطر تنها آزادیم

هنر

عادت کردم

به نبودنت؛ به نداشتن

عادت خواهم کرد به دستهای یخ زده ام  از فرط سرما.

عادت کرده ام؛

به طرد شدن؛به خفه شدن و توهین ؛ لعن و نفرین.

اما چه خوب که هنوز تازگی دارد

باریدن شبنم وار باران!

road to freedom

آرزوهایت را به قطره قطره باران فوت کن

نوک انگشتانت را روی بخار شیشه بکش

و برف پاک کن را نزن

همه اینها چه کیفی دارد؟

وقتی که از نزدیکترین پلان پائیز را می کشی!